محرّم آمد و شد موسم عزای حسین | سیاهپوش فلک گشت از برای حسین | |
گر از خدا طلب خونبها حسین کند | به جز خدا، به خدا نیست خونبهای حسین | |
تو، ای دو دیدۀ من مرهمی ز اشک بساز | که مرهمی ننهد کس به زخمهای حسین | |
ستاره بار چرا چشم آسمان نشود؟ | که از ستاره فزون بود، زخمهای حسین | |
به زخم تازهجوانان، دلم همی سوزد | که بوی مُشک دهد، خاک کربلای حسین | |
فدای راه خدا کرد جان و هر چه که بود | که جان خلق دو عالم شود فدای حسین | |
اگر رضای خداوند را هما طلبی | بجو رضای خدا را تو در رضای حسین | |
حسین داد به راه خدا هر آن چه که داشت | حسین را چه دهد تا سزا، خدای حسین | |
از آفتاب قیامت گریزگاه مجو | به جز پناه حق و سایۀ لوای حسین |