میان هجمۀ غمها اگر پناه ندارد | حسین هست نمیگویم او سپاه ندارد | |
حسین مرهم زخم برادر است و غمی نیست | زمانه حرمتشان را اگر نگاه ندارد | |
حسین هست که سر روی شانهاش بگذارد | حسین هست نیازی به تکیهگاه ندارد | |
میان لشکر او مرد مانده؟ آه نمانده | درون خانۀ خود یار دارد؟ آه ندارد | |
زمانه تلخترین زهر را به کام حسن ریخت | دلاوری که به جز ترک جنگ، راه ندارد | |
کسی که صلح حسن را غلط شمرد، ندانست | امام مفترض الطاعة اشتباه ندارد | |
درید قلب حسین آن چنان ز داغ برادر | که احتیاج به گودال قتلگاه ندارد |