هزار شکر که گشتم مقیم کوی حسین از
شوقی اصفهانی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
هزار شکر که گشتم مقیم کوی حسیننمانْد در دل پُر حسرت، آرزوی حسین
خدا گواست نخواهم بهشت و حور و قصوراگر همیشه بُوَد منزلم به کوی حسین
محبّتش که به دل داشت جا ز روز ازلهمان کشید مرا عاقبت به سوی حسین
چو خضر در پی آب بقا نخواهد رفتکسی که زندۀ جاوید شد به بوی حسین
شود مشاهده وجه خدایِ عزّوجلکس ار ز دیدۀ دل بنْگرد به روی حسین
ز مر‌قدش همه دم، نور حق نمایان استببین تو نور خدا از رخ نکوی حسین
تفاوتی نکند خُلق و خوی آن با اینچه خُلق و خوی محمّد، چه خُلق و خوی حسین
حسین و نام حسینم شده است ورد زباننباشدم به جهان غیر گفت‌و‌گوی حسین
دعای جنّ و مَلَک مستجاب خواهد شداگر دهند خدا را قسم به موی حسین
حیات‌بخش همه اهل عالم است، فراتدریغ و درد کز آن تر نشد، گلوی حسین
فغان و آه از آن‌ دم! که زینب محزونبه قتلگاه روان شد به جست‌وجوی حسین
هزار پاره تنی غرق لجّۀ خون دیدز جور خصم جفا‌پیشه آن عدوی حسین
تو مادح دگران باش و هر چه خواهی گویهزار شکر که شوقی است، مدح‌گوی حسین