چون کرد شاه تشنه‌لبان قصد کارزار از
حیران یزدی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
چون کرد شاه تشنه‌لبان قصد کارزارافتاد ز آه پردگیان بر فلک، شرار
نالان یکی که از سر من، پای وامگیردر نوحه دیگری که ز من دست برمدار
آن یک گرفت دامن او را که ای پدر!ما را ببَر به روضۀ جدّ بزرگوار
این یک درید جامۀ خود را که یا اخابعد از تو چون کنم به یتیمان دل‌فگار
گریان ستاده آن شه و افکنده سر به پیشاز دل، شکیب رفته و از دست، اختیار
آن را به بر کشید که معجر ز سر مکشاین را به بر گرفت که از دیده خون مبار
زین دشت فتنه‌خیز، میسّر چسان گریز؟وز چنگ این سپاه، نه ممکن بُوَد فرار
ناچار غیر صبر نباشد چو چاره‌ایباید نهاد دل به جفاهای روزگار