الگو:راهنمای شعر/مسدس
شعر مسدس
{{شعر}} {{ب|آمد بانگ خروس مؤذن میخوارگان|صبح نخستین نمود روی به نظارگان}} {{ب|که به کتف برفکند چادر بازارگان|روی به مشرق نهاد خسرو سیارگان}} {{م|باده فراز آورید چارهٔ بیچارگان}} {{م|قوموا شرب الصبوح، یا ایها النائمین}} {{ب|گویی بطّ سپید جامه به صابون زدهست|کبکِ دری ساقِ پای در قدح خون زدهست}} {{ب|بر گُلِ تر عندلیب، گنجِ فریدون زدهست|لشکرِ چین در بهار، خیمه به هامون زدهست}} {{م|لاله سوی جویبار خرگه بیرون زدهست}} {{م|خـیمهٔ آن سبزگـون خرگـه ایـن آتشین}} {{ب|باز مرا طبع شعر سخت به جوش آمدهست|کم سخن عندلیب، دوش به گوش آمدهست}} {{ب|از شَغَبِ مردمان لاله به جوش آمدهست|زیر به بانگ آمدهست بم به خروش آمدهست}} {{م|نسترن مشکبوی، مشکفروش آمدهست}} {{م|سیمش در گردن است، مشکش در آستین}} {{پایان شعر}}
آمد بانگ خروس مؤذن میخوارگان | صبح نخستین نمود روی به نظارگان | |
که به کتف برفکند چادر بازارگان | روی به مشرق نهاد خسرو سیارگان | |
باده فراز آورید چارهٔ بیچارگان | ||
قوموا شرب الصبوح، یا ایها النائمین | ||
گویی بطّ سپید جامه به صابون زدهست | کبکِ دری ساقِ پای در قدح خون زدهست | |
بر گُلِ تر عندلیب، گنجِ فریدون زدهست | لشکرِ چین در بهار، خیمه به هامون زدهست | |
لاله سوی جویبار خرگه بیرون زدهست | ||
خـیمهٔ آن سبزگـون خرگـه ایـن آتشین | ||
باز مرا طبع شعر سخت به جوش آمدهست | کم سخن عندلیب، دوش به گوش آمدهست | |
از شَغَبِ مردمان لاله به جوش آمدهست | زیر به بانگ آمدهست بم به خروش آمدهست | |
نسترن مشکبوی، مشکفروش آمدهست | ||
سیمش در گردن است، مشکش در آستین |