زهی به خاک درت مانده چشم تر، تشنه
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شعر | خاک درت |
نام شاعر | حکیم شفایی اصفهانی |
قالب | غزل قصیده |
موضوع | امام حسین(ع) |
مناسبت | مدح و مرثیه |
زمان سرایش | معاصر |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۲۱بیت |
زهی به خاک درت مانده چشم تر، تشنه مطلع شعری از حکیم شفایی اصفهانی در گونه مدح و مرثیه درباره امام حسین(ع) است. این شعر در قالب غزل قصیده که در بیست و یک بیت سروده شده است.
متن شعر
زهی به خاک درت مانده چشم تر، تشنه | به آب چشمهی تیغت، لب جگر، تشنه | |
ز رشک لذّت درد و غمت، دل و جانم | و دشمنند به خونریزِ یکدگر، تشنه | |
مریز خون دلم را مگر به خاک درت | که قدر آب نداند کسی، مگر تشنه | |
برهنهپایْ برون تازد، «العطش»گویان | به کوثر دهنت، نورم از نظر، تشنه | |
علاج تشنهدلان باشد از عقیق و منم | ز آبدار عقیق تو، اینقَدَر تشنه | |
نمک در آبِ حیاتِ لبِ تو ریختهاند | که هر که خورْد از آن، گشت بیشتر تشنه | |
به آب دیده، مرا پا و سوز دل بر جا | که دیده نخل به آب اندر و ثمر، تشنه | |
به نیمقطرهی ابر اجابتم، مشتاق | که هست نخل دعاهای بیاثر، تشنه | |
لبت مکیدم و در آتشم، که سوختهدل | هر آینه شود از خوردن شکر، تشنه | |
نهالِ پایْ به دامانِ باغِ حرمانم | ز پای تا به سرم خشک و برگ و بر، تشنه | |
به من که تشنهی وصلم، از آن نمایی رخ | کز آفتاب جمالت شوم بتر، تشنه | |
گلِ مراد، بلند است و بخت، کوتهدست | به آب ره پر و مرغ شکستهپر، تشنه | |
از آن به گریه برم، آبروی صد طوفان | کز آه من بُوَد ایّام بام و در، تشنه | |
مخواه بر خس افسردگان، ترشّحِ وصل | ز آتش تب عشقت، مرا نگر تشنه | |
روا مدار، خسِ بیبرِ هوس، سیراب | نهالِ باغچهی عشق بارور، تشنه | |
گر آتشم ننشانی، روم به سوی کسی | که دستِ جرعهفشانش خَرَد به زر، تشنه | |
گل حدیقهی لبتشنگی، امام حسین | که ریخت صرصر ظلمش به خاک بر، تشنه | |
نتیجهی شه کوثر که میدود برِ او | شود ز گرمی حشر، آفتاب اگر تشنه | |
شهی که چون درِ کوثر به خلق بگْشاید | کسی چو حلقه نماند برون در، تشنه | |
خورَد در آب، اگر غوطه، شعلهی سخطش | در آبِ قلزم و عمّان شود گهر، تشنه | |
ز تاب سایهی قهرش ز بس که دلگرم است | زمین در آب نشسته است تا کمر، تشنه |