هزار حنجره فریاد در گلویش بود
اطلاعات شعر | |
---|---|
نام شاعر | محمدعلی سالاری |
قالب | غزل |
وزن | مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن |
موضوع | امام حسین(ع) |
مناسبت | عاشورا |
زمان سرایش | معاصر |
زبان | فارسی |
تعداد ابیات | ۸بیت |
هزار حنجره فریاد در گلویش بود مطلع شعری از محمدعلی سالاری در گونه مرثیه درباره امام حسین(ع) است. این شعر در قالب غزل در هشت بیت با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن سروده شده است.
متن شعر
هزار حنجره فریاد در گلویش بود | نگاه مضطرب آسمان به سویش بود | |
به دست عزمِ بلندش شکست پایِ درنگ | اگر چه فاجعهای تلخ روبهرویش بود | |
میان او و شهادت چه انس و الفت بود | که مرگ سرخ هماره به جستجویش بود | |
چگونه شرم نکرد از گلوی او خنجر | که بوسهگاه رسول خدا گلویش بود | |
رسید وقت نماز و در آن حماسۀ ظهر | هزار زخمِ تنش جاریِ وضویش بود | |
سخن به زاری و ذلت نگفت با دشمن | که خصم در عجب از همت نکویش بود | |
اگر چه از عطش آن روح کربلا میسوخت | فرات تشنهترین قطرۀ سبویش بود | |
سرم فدای لب خشک آن گل یاسین | اگر چه تشنگیاش اوج آبرویش بود |