دست از جهان بشویم عزّ و شرف نجویم

از ویکی تراث
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۲ توسط Eskandari (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =دست از جهان بشویم عزّ و شرف نجویم | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر = | نام شاعر =کسایی مروزی | قالب =غزل | وزن = مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت = مدح | زمان سرایش = | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۲...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
دست از جهان بشویم عزّ و شرف نجویم
اطلاعات شعر
نام شاعرکسایی مروزی
قالبغزل
وزنمفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
موضوعامام حسین(ع)
مناسبتمدح
زبانفارسی
تعداد ابیات۲۲بیت


دست از جهان بشویم عزّ و شرف نجویم را شاعر قدیمی کسایی مروزی درباره مصیبت امام حسین(ع) در قالب غزل در بیست و دو بیت سروده است. این قصیده در وزن مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن است.

متن شعر

{ب|تنها و دلشکسته بر خویشتن گرسته|از خان و مان گسسته وز اهل بیت آبا}} {ب|از شهر خویش رانده وز ملک بر فشانده|مولی ذلیل مانده بر تختِ ملک مولی}}

الگو:ببیچاره شهربانو مصقول کرده زانو

دست از جهان بشویم عزّ و شرف نجویممدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را فرزند مرتضی رامقتول کربلا را تازه کنم تولّا
آن نازش محمد پیغمبر مؤبَّدآن سید ممجّد شمع و چراغ دنیا
آن میر سربریده در خاک خوابنیدهاز آب ناچشیده گشته اسیر غوغا
مجروح خیره گشته ایام تیره گشتهبدخواه چیره گشته بی رحم و بی محابا
بیشرم شمر کافر ملعون سنان ابترلشکر زده برو بر چون حاجیان بطحا
تیغ جفا کشیده بوق ستم دمیدهبی آب کرده دیده تازه شده معادا
آن کور بسته مطرد بی طوع گشته مرتدبر عترت محمد چون ترک غز و یغما
صفین و بدر و خندق حجت گرفته با حقخیل یزید احمق یک یک به خونْش کوشا
پاکیزه آل یاسین گمراه و زار و مسکینوان کینه های پیشین آن روز گشته پیدا
آن پنجماهه کودک باری چه کرد ویحککز پای تا به تارک مجروح شد مفاجا
آن زینب غریوان اندر میان دیوانآل زیاد و مروان نظّاره گشته عمدا
مؤمن چنین تمنی هرگز کند ؟ نگو ، نیچونین نکرد مانی ، نه هیچ گبر و ترسا
آن بیوفا و غافل غره شده به باطلابلیس وار و جاهل کرده به کفر مبدا
رفت و گذاشت گیهان دید آن بزرگ برهانوین رازهای پنهان پیدا کنند فردا
تخم جهان بی بر این است و زین فزون ترکهتر عدوی مهتر نادان عدوی دانا
بر مقتل ای کسایی برهان همی نماییگر هم بر این بپایی بی خار گشت خرما
مؤمن درم پذیرد تا شمع دین بمیردترسا به زر بگیرد سمّ خر مسیحا
تا زنده ای چنین کن دلهای ما حزین کنپیوسته آفرین کن بر اهل بیت زهرا


توضیح

برخی معتقدند این شعر اولین سوگ شعر عاشورایی به زبان فارسی است.

پانویس

منابع