تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
متن شعر
تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند | خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند | |
تمام کوفیان گفتند که خارج شدی از دین | ولی مفهوم حج ناتمامت را نفهمیدند | |
تو با اهل و عیالت آمدی قصدت حکومت نیست | میان سجده بودند و قیامت را نفهمیدند | |
سیاه است آنقدر دنیایشان، ای نور آزاده | که حتی همنشینت را، غلامت را نفهمیدند | |
تو را بر دوش خاتم دیده بودند آن حسودانی | که خاتم از تو بردند و مقامت را نفهمیدند | |
سرت را در تنور انداختند و فکر نان بودند | به قدر گندم ری احترامت را نفهمیدند | |
تو بعد از کربلا بر رحل نیزه آیه میخواندی | تو قرآن بودی و مردم دوامت را نفهمیدند | |
تو یاسین، یا حسین بی سری، تو قلب قرآنی | به نام دین تو را کشتند و نامت را نفهمیدند |