شوری که حسین بهر شهادت به سرش بود
شوری که حسین بهر شهادت به سرش بود | از روز ازل، کشته شدن در نظرش بود | |
بگْذاشت قدم تا که به میدان شهادت | دل جای دگر، دیده به جای دگرش بود | |
تیری که رها میشود از شَست مخالف | خاکم به دهن! سینۀ آن شه، سپرش بود | |
آن دم که بریدند لب تشنه، سرش را | سیلاب، روان از مژۀ چشم ترش بود | |
بر پیکر او، گر چه بُدی زخم فراوان | داغی بتر از زخم، به روی جگرش بود | |
زخمی که به تن داشت ز شمشیر و سنان بود | داغی که به دل داشت ز مرگ پسرش بود | |
جان داد لب تشنه، دریغا! به لب آب | شاهی که علی ساقی کوثر پدرش بود |