نفس در سینه از آهمم شرر شد
جبین بر زخم و رخسارت به خون بخشیده زیباییاز غلامرضا سازگاردر قالب غزلموضوع: حضرت رقیه(س) |
نفس در سینه از آهمم شرر شد | تمام قوت من خون جگر شد | |
چه ایامی که از شب تیرهتر بود | چه شبهایی که با هجرت سحر شد | |
چه سود از گریه هر چه گریه کردم | شرار دل ز اشکم بیشتر شد | |
تن صد پارهات در کربلا ماند | سرت بر نیزه با من همسفر شد | |
خمیدم در سنین خردسالی | به طفلی قسمتم داغ پدر شد | |
لب من از عطش خشکیده بابا | چرا چشمان تو از گریه تر شد؟ | |
زبان عمه شمشیر علی بود | ولی او بر دفاع من سپر شد | |
نگه کردم به رگهای گلویت | از این دیدار داغم تازهتر شد | |
اجل جام وصال آورده بر من | خدا را شکر هجرانت به سر شد | |
سرشک دوستانم دانهدانه | تمام نخل میثم را ثمر شد |