در گریه غرق بود ولیکن صدا نداشت
در گریه غرق بود ولیکن صدا نداشتاز سید محمد مجید موسوی گرمارودیدر قالب غزلموضوع: حضرت رقیه(س) |
در گریه غرق بود ولیکن صدا نداشت | شاید ز ترس دشمن و شاید که نا نداشت | |
از میهمان نوازیِ سنگین کوفیان | بر پیکرش نشانه ی ضربت، کجا نداشت | |
با یاد خنده های پدر گریه می نمود | دیگر امید دیدن آن خنده را نداشت | |
سنش به قدر درک ستم هم نمی رسید | در روح کودکانۀ او کینه جا نداشت | |
مظلومه ای که گردش این روزگار زشت | ظلمی نمانده بود که بر وی روا نداشت | |
هم سنگ دردهای بدون کرانه اش | عشقش به ذات اقدس حق انتها نداشت | |
سخت است گر چه باورش اما حقیقت است | عشقی که غیر ذات خدا خون بها نداشت | |
او عاشق پدر، پدرش عاشق خدا | هرگز سه ساله عاشقی این سان خدا نداشت |