آمد عروس حجله خورشید در شهود

از ویکی تراث

آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود از
غلامرضا شکوهی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: امام حسن(ع)
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهوددر کوچه‌ای نشست که سر منزل تو بود
امشب صدای سبز تو جاری‌ست در فضاپا در رکاب آمدنت مانده صبح زود
دست نسیم، پنجره‌ها را گشود و رفتدر خانه‌ای که چشم خدا دیده می‌گشود
ما پردۀ نگاه، به یک‌سو زدیم بازماندیم، مات خندۀ آیینۀ ودود
این برقِ چشم کیست که در من ترانه ریخت؟از مشرق کجاست که با من غزل سرود؟
از آن همه شکوه، که در باغ حُسن توستیک ساغرِ نگاه، عنان از دلم ربود
ای بر بلند سبز شرافت نهاده پاچون ذرّه سر به پای تو می‌آورم فرود
از بس به روی صخرۀ صبر ایستاده‌ایگیتی تو را به صبر حسن تا ابد ستود
آن قدر، نازک است دل تو که می‌توانغم را به چشم دید و در آن، ناله را شنود
جز کعبۀ نگاه تو را ای نماز سبزبر هیچ قبله‌ای نگذارم سر سجود
وقتی که اشک فرصت بدرود را گرفتبر قامت صبور تو صد آسمان درود