از مهر علی بر دل هر کس اثری نیست

از ویکی تراث
از مهر علی بر دل هر کس اثری نیستاز صامت بروجردی
از مهر علی بر دل هر کس اثری نیستدر نزد خدا طاعت او را ثمری نیست
جز حیدر و ذریه او نیست پناهیغیر از علی و آل علی راهبری نیست
همچون اسدالله پی نصرت احمددر بیشه ایجادِ خدا شیر نری نیست
از بهر رهایی ز سهام ستم خصمجز یاری داماد پیمبر سپری نیست
اندر صدف قلزمِ امکان ولایتچون آن دُر یکتاری امامت گهری نیست
از کثرت دانش به سوی حضرت بی چوناز روی مَثَل دوری ره اینقَدَری نیست
ای سرّ خدا یا علی از چنبر حکمتبیرون به خدا یکسر مو هیچ سری نیست
جایی که بود مدح سرای تو خداوندسر کردن اوصاف تو حدّ بشری نیست
انوار تو گر مطلع انوار نباشدتابان به فلک شمس و به گردون قمری نیست
شد سدره نشین روح الامین از کَرَم توپیداست که این مرتبه کار دگری نیست
در میمنت ظل هما موهبت توستورنه هنر اینقدر به یک مشت پری نیست
جز درگه امید تو در روز قیامتاز آتش دوزخ به سوی خلد دری نیست
ایشان نجف به هر چه با این همه اجلالدر کرببلا سوی حسینت گذری نیست
چون زینب تو دید که شاهد شهدارجز داد جان درره جانان نظری نیست
بی یار و معین مانده به دست سپه شامدیگر ز پی نصرت او یک نفری نیست
زد دست به دامان شه تشنه لب و گفتای آنکه به غیر تو نبی را پسری نیست
اکنون که روی فکر پرستاری ما کنغیر از تو مددکار غریبان دگری نیست
بعد از تو به هنگام اسیری بره شامجز شمر و سنان همره ما همسفری نیست
می‌سوزم از این غم که برای تو پس از قتلدر قتلگه‌ ای تشنه جگر نوحه‌گری نیست
تنها نزد آتش به درون تو و لیلیبی‌شعله ز داغ علی اکبر جگری نیست
بر حال لب خشک و کبود از عطش توبی‌گریه و ماتم به جهان خشک و تری نیست
خنجر ز پی حنجر خشک تو کشیده استاز شمر به احوال تو بی‌ رحم‌تری نیست
از گندم ری بر نخوری ای عمر سعدخون ریختن سبط پیمبر هنری نیست
بنمای علاج دل پردرد سکینهکز بعد تو چون وی به جهان دربدری نیست
(صامت) مکن اندیشه ز عصیان که به کونینمداح حسین ابن علی را خبری نیست