اندر سریر ناز تو خوش آرمیدهای
(تغییرمسیر از اندر سریر ناز، تو خوش آرمیدهای)
اندر سریر ناز تو خوش آرمیدهای | شادی از آن که رأس حسین را بریدهای | |
مسرور و شاد و خرّم و خندان به روی تخت | بنْشین کنون که خوب به مطلب رسیدهای | |
جا دادهای به پردهزنان خود، ای لعین | خرّمدلی که پردهی ما را دریدهای | |
من ایستاده بر سر پای و کسی نگفت | بنشین که روی خار مغیلان دویدهای | |
گه بر فروش حکم کنی، گه به قتل ما | ظالم مگر تو آل علی را خریدهای؟ | |
با عترت نبی ز چه بنْمودی این ستم؟ | با اینکه زو سفارش ما را شنیدهای | |
زینب کجا و تاب اسیری؟ نه این ستم | باشد روا به یک زن ماتم رسیدهای | |
شادی ز دیدن رُخ اکبر، بلی؛ خوش است | بینی دمی که سبزهی از نو دمیدهای | |
جودی اگر که روز تو زین غم، نگشته شب | چون صبح، سینه از چه به ناخن دریدهای؟ |