این جشنها برای من آقا نمی‌شود

از ویکی تراث

این جشنها برای من آقا نمی‌شود از
سید رضا جعفری



در قالب غزل

موضوع: امام زمان(ع)


این جشنها برای من آقا نمی‌شودشب با چراغ عاریه فردا نمی‌شود
خورشیدی و نگاه مرا می‌کنی ‌سفیدمی‌خواستم ببینمت اما نمی‌شود
شمشیرتان کجاست بزن گردن مراوقتی که کور شد گرهی وا نمی‌شود
یوسف به شهر بی‌هنران وجه خویش راعرضه مکن که هیچ تقاضا نمی‌شود
اینجا همه منند من بی خیال تواینجا کسی برای شما ما نمی‌شود
آقا جسارت است ولی زودتر بیااین کارها به صبر و مدارا نمی‌شود
تاچند فرسخی خودم ایستاده‌امتامرز یأس تا به عدم تا نمی‌شود
می‌پرسم از خودم‌ غزلی‌ گفته‌ای‌ ولیبا این همه‌ردیف، چرا با نمی‌شود