ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من

از ویکی تراث

ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار من از
سیدرضا مؤید



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: حضرت زهرا(س)
ای باخبر ز درد و غم بی‌شمار منبرخیز و باش، فاطمه جان، غمگسار من
رفتی ز دیدۀ من و، از دل نمی‌رویحس می‌کنم همیشه تویی در کنار من
شیرینی حیات من، ای بَضعَةُ الرّسولتلخ‌ست با غمت همه لیل و نهار من
خیری پس از تو نیست در این زندگیّ و، منگریَم از این‌که طول کشد روزگار من
مردم ز گریه، غصّۀ خود حل کنند، لیکافتد ز گریه، غصّۀ دیگر به کار من
خواهم ز کودکان تو پنهان گریستناما غمت ربوده ز کف اختیار من
این روزها ز خانه کم آیم برون، مگرکمتر به قتلگاه تو افتد گذار من