ای دوای درون خسته‌دلان

از ویکی تراث
ای دوای درون خسته‌دلاناز هلالی جغتاییدر قالب غزلموضوع: مناجات با خدا(ماه رمضان)
ای دوای درون خسته‌دلانمرهم سینۀ شکسته‌دلان
مرهمی لطف کن که خسته‌دلممرحمت کن که بس شکسته‌دلم
گرچه من سر به‌ سر گنه کردمنامۀ خویش را سیه کردم
تو در این نامۀ سیاه مبینکرَم خویش بین، گناه مبین
با وجود گناه‌کاری‌هااز تو دارم امیدواری‌ها
زآن‌که بر توست اعتماد همهای مراد من و مراد همه
تو کریمی و بی‌نوای توامپادشاهی و من گدای توام
نی گدایی که این و آن خواهمکام دل، آرزوی جان خواهم
بلکه باشد گدایی‌ام دردیاشک سرخی و چهرۀ زردی
تا به راهت ز اهل درد شومبرنخیزم، اگر چه گَرد شوم
چون به خاک اوفتم، به صد خواریتو ز خاکم ز لطف برداری
گرچه در خوردِ آتشم چو شررنظری گر به من رسد چه ضرر
بس بُوَد اين که سوختم يک‌بار«و قِنا ربّنا عذابَ النّار»
آتش از چون منی چه افروزد؟بلکه دوزخ ز ننگ من سوزد
گنهم بخش و طاعتم بپذيرکه همين دارم از قليل و کثير
در شب تيره چون دهم جان راهمرهم کن چراغ ايمان را