بر عفو بیحسابت این نکتهام گواه است | | گفتی که یأس از من بالاترین گناه است |
من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم | | تنها تویی پناهم «لا تَقنَطُوا» گواه است |
هرگز نمیپسندی در بر رویم ببندی | | آخر کجا گریزد عبدی که بیپناه است |
در دیده اشک سُرخم بر چهره رنگ زردم | | مویم شده سفید و پروندهام سیاه است |
بازآمدم به سویت برگشتهام به کویت | | این بندۀ فراری محتاج یک نگاه است |
من عهد خود شکستم من راه خویش بستم | | ور نه به جانب تو هر سو هزار راه است |
یک جمله با تو گفتن ذکر هزار سال است | | یک لحظه بیتو بودن یکعمر اشتباه است |
یک یا اِلهی اَلْعَفو جبرانِ جُرمِ یک عمر | | یک شام قدر با تو بِهْ از هزار ماه است |