بیمار غیر شربت اشک روان نداشت

از ویکی تراث

بیمار غیر شربت اشک روان نداشت از
علی انسانی



در قالب غزل

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: امام سجاد (ع)


بیمار، غیرِ شربتِ اشک روان نداشتدر دل هزار درد و توانِ بیان نداشت
یک گل نداشت باغ و به آتش کشیده شدجز آه در بساط، دگر باغبان نداشت
یکسر به خاک ریخت گل و غنچه، شاخ و برگدیگر ز باغِ عشق، نصیبی خزان نداشت
ماهی که آفتاب از او نور می‌گرفتجز ابرِ خشکِ دیده، به سر، سایبان نداشت
دانی به کربلا ز چه او را عدو نکشت؟تا کوفه، زنده ماندنِ او را گمان نداشت
از تب ز بس که ضعف به پا چیره گشته بودمی‌خواست بگذرد ز سرِ جان، توان نداشت
یک آسمان، ستاره به ماه رخش، ز اشکمی‌رفت و یک ستاره به هفت آسمان نداشت