بی تو ای جان جهان جان و جهان را چه کنم

از ویکی تراث
بی تو ای جان جهان جان و جهان را چه کنماز علیرضا قزوهدر قالب غزلبا وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلنموضوع: ماه رمضان
بی تو ای جان جهان، جان و جهان را چه کنم؟خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟
ماه شعبان و رجب، نم‌نم اشکی شد و رفتخانه ابری‌ست خدایا! رمضان را چه کنم؟
شانه بر زلف دعا می‌زنم و می‌گریَمموسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟
صاحب «حیّ علی...»! لقمۀ نوری برسانسحر از راه رسیده‌ست، اذان را چه کنم؟
کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهانپیش تقوای عیان، جُرم نهان را چه کنم؟
کاش می‌شد که سبک‌تر شوم از سایۀ خویشآفتابا! تو بگو خواب گران را چه کنم؟
زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من استوقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟
رنجه از طعنۀ پیران پریشان نشدمبا چهل چلّه جنون، پند جوان را چه کنم؟
غرقۀ موج رجز، گم شدۀ بحر رَمَلسینه خالی ز معانی‌ست، بیان را چه کنم؟