در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد

    از ویکی تراث

    در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد دشت لاله از
    وصال شیرازی



    در قالب ترکیب بند

    با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

    موضوع: امام حسن(ع)


    شرط محبت است به‌جز غم نداشتنآرام جان و خاطر خرم نداشتن
    از غیر دوست روی نمودن به سوی دوستالا خدای در همه عالم نداشتن
    گر سر به یک اشارۀ ابرو طلب کندسر دادن و در ابروی خود خم نداشتن
    معشوق اگر دو دیده پر از خون پسنددشعاشق به‌جز سرشک دمادم نداشتن
    گر کام تلخ و لخت جگر خواهد از کسیدر کاسه جای شهد به‌جز سم نداشتن
    زان‌سان که خورد سودۀ الماس مجتبیدرهم نکرد روی خود، اهلاً و مرحبا
    در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کردآن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد
    خونی که خورد در همه عمر از گلو بریختخود را تهی ز خون دل چند ساله کرد
    نبود عجب که خون جگر ریخت در قدحعمریش روزگار همین در پیاله کرد
    نتوان نوشت قصۀ درد دلش تمامورنه توان ز غصه هزاران رساله کرد
    آه از دل مدینه به هفت آسمان گذشتآن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت
    از چیست یا رسول که بر خوان ابتلاگردون تو را و آل تو را می‌زند صلا
    ای عرش گوشواره مگر گم نموده‌ایزیرا که گه به یثربی و گه به کربلا
    طوفان نوح پیش وی از قطره کمتر استگو کائنات جمله بگریند برملا
    ذکر مصیبت شهدا چند می‌کنیآتش زدی به جان و دل مرد و زن، دلا
    بس کن دمی ز تعزیه، مدح نبی سرایچون اصل این طریقه بکا باشد و ولا
    مدح نبی سرای که بی‌مدحت رسولخدمت نشد ستوده و طاعت نشد قبول