در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا

از ویکی تراث

در سرم پیچیده باری های و هوی کربلا از
امید مهدی‌نژاد



در قالب غزل

با وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

موضوع: زیارت اربعین


در سرم پیچیده باری های و هوی کربلامی‌روم وادی به وادی رو به سوی کربلا
می‌روم افتان و خیزان، از دل بن‌بست‌هاجاده‌ای پیدا کنم تا جست‎‌وجوی کربلا
تشنگی می‌بارد از ابرِ سترون، می‌رومتا بنوشم جرعه آبی از سبوی کربلا
ترسم این بیراهه‌ها با خویش مشغولم کنند«بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»
من نمی‌دانم کی‌ام یا از کجایم، هر چه هستآب‌رو می‌آورم از خاک کوی کربلا
مانده در گوشم صدای پای «هل من ناصر»یخواهم اکنون تا شوم لبیک‌گوی کربلا
بغض تاریخم، نباید در خودم ویران شومباید آوازی بخوانم با گلوی کربلا
در سرم شوری دگر برپاست، شمشیرم کجاست؟«بر مشامم می‎رسد هر لحظه بوی کربلا»