دور از تو هر شب تا سحر گریان چو شمع محفلم

از ویکی تراث

دور از تو هر شب تا سحر گریان چو شمع محفلم از
رهی معیری



در قالب غزل

با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن

موضوع: توحیدی


دور از تو هر شب تا سحر گریان چو شمع محفلمتا خود چه باشد حاصلی از گریهٔ بی حاصلم
چون سایه دور از روی تو افتاده‌ام در کوی توچشم امیدم سوی تو وای از امید باطلم
از بس که با جان و دلم ای جان و دل آمیختیچون نکهت از آغوش گل بوی تو خیزد از گلم
لبریز اشکم جام کو؟ آن آب آتش فام کو؟و آن مایهٔ آرام کو؟تا چاره سازد مشکلم
در کار عشقم یار دل آگاهم از اسرار دلغافل نیم از کار دل وز کار دنیا غافلم
در عشق و مستی داده‌ام بود و نبود خویشتنای ساقی مستان بگو دیوانه‌ام یا عاقلم
چون اشک می‌لرزد دلم از موج گیسویی رهیبا آن که در طوفان غم دریادلم دریادلم