دور شد باز هم آن همدم و دمساز از ما | | ماند در خاطرهاش آن همه پرواز از ما |
رمضان دیدۀ ما را به خدا بینا کرد | | اشکها ماند در این ماه پسانداز از ما |
نیمهشب دل بکن از بستر و بسیار مگو | | دور شد فرصت پیدایی آن راز از ما |
رمضان رفت ولی روزه و قرآن باقیست | | چهره کی پوشد این پنجرۀ باز از ما |
تو اگر قدر بدانی همه شبها قدر است | | نگرفتهست خدا فرصت ابراز از ما |
تا نفس هست خدا هست که برکت بدهد | | که فقط میطلبد غیرت آغاز از ما |
باز هر صبح و شب آفاق پر از جلوۀ اوست | | هر اذان دعوت عشق است به آواز از ما |
الوداع ای عطش و گریه و لبخند و سکوت | | هر سحر یاد کن آه ای رمضان باز از ما |