دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید
دگر شد وقت آن ماتم که جای قدسیان گرید | دگر شد وقت آن ماتم که هرکس در جهان گرید | |
دگر شد وقت آن ماتم که شور از بحر برخیزد | دگر شد وقت آن ماتم که صحرا بیامان گرید | |
به سمع کوه اگر آید حدیث ظلم اهل البیت | بلرزد کوه و بشکافد به حال خاندان گرید | |
ز دشت کربلا هرکس که یاد آرد بگرید خون | که خاکش ذره ذره روز و شب بر کشتگان گرید | |
به بستان گر برد باد صبا پیغام اهل البیت | چنین نالد پریشان سرو هم بر سروان گرید | |
ز دشت کربلا سوی گلستان گر وزد بادی | شود گل بار دیگر غنچه و در گلستان گرید | |
زحال زار گل زار نبّوت گر خبر یابد | دگر بلبل بر آن گلدستۀ باغ جنان گرید | |
فتاده آل پیغمبر میان خاک وخون بیسر | بیا و خاک کن بر سر، روان کن خون زچشم تر |