روح بزرگش دمیده‌ست جان در تن کوچک من

از ویکی تراث

روح بزرگش دمیده‌ست جان در تن کوچک من از
محمدعلی مجاهدی



در قالب غزل

با وزن مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن

موضوع: حضرت رقیه(س)


روح بزرگش دمیده‌ست جان در تن کوچک منسرگرم گفت و شنود است او با من کوچک من
یک لحظه از من جدا نیست بابای خوبم، ببینیددستان خود حلقه کرده‌ست بر گردن کوچک من
می‌خواستم از یتیمی، از غربت خود بنالمدیدم سر خود نهاده‌ست بر دامن کوچک من
در این خزان محبت، دارم دلی داغ‌پرورهفتاد و دو لاله رُسته‌ست از گلشن کوچک من
از کربلا تا مدینه گل‌فرش داغ دل ماستبا ردّ پایی که مانده‌ست از دشمن کوچک من
دنیا چه بی‌اعتبار است در پیش چشمی که دیده‌ستدارالامان جهان را در مأمن کوچک من
آنان که بر سینه دارند داغ سفر کرده‌ای راشاخه گلی می‌گذارند بر مدفن کوچک من