زیباییت ای ماه به هر شهر، شهیر است | | دلها به کمند غمِ عشق تو اسیر است |
تنها نه به راه تو منم بی دل و مجنون | | دیوانه عشق تو به هر ملک، کثیر است |
خورشید صفا چهره رخشنده طاهاست | | ای تالی احمد، رخ تو ماه منیر است |
بر تخت جلال تو زند بوسه سلیمان | | قدر تو عیان در نظر شخص بصیر است |
در مدح تو، ای مظهر اضداد چه گوییم | | بالاست مقام تو و گفتار قصیر است |
با این که تویی پادشه عالم هستی | | کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است |
پامال کند عدل تو بنیاد ستم را | | دست تو یداللّه و به مظلوم، نصیر است |
بغض تو دلیلی ست که دوزخ هدف اوست | | حُبّ تو رفیقیکه به فردوس بشیر است |
برگیر «حسان» ساغر می از کف ساقی | | کاین باده حلالست چو از خُمّ غدیر است |