سايه ی لطف
سايه ی لطفاز امام خمینیدر قالب غزلموضوع: عرفانی |
بوی گل آيد از چمن گويی كه يار آنجا بود | در باغ چشنی دلپسند از ياد او برپا بود | |
بر هر دياری بگذری بر هر گروهی بنگری | با صد زبان با صد بيان در ذكر او غوغا بود | |
آن سرو دلآرای من آن روح جان افزای من | در سايه ی لطفش نشين كاين سايه دلآرا بود | |
اين قفل ها را باز كن از اين قفس پرواز كن | انجام را آغاز كن كآنجا ز يار آوا بود | |
اين تارها را پاره كن و اين دردها را چاره كن | آواره شو آواره كن از هر چه هستی زا بود | |
بردار اين ارقام را بگذار اين اوهام را | بستان ز ساقی جام را جامی كه در آن لا بود |