صحبت از دستی که رزق خلق را میداد شد
صحبت از دستی که رزق خلق را میداد شد | هر کجا شد حرف از آن بانو، به نیکی یاد شد | |
گردش تسبیح او افلاک را تدبیر کرد | از پر سجادهاش روحالقدس ایجاد شد | |
او که جای خود، گلوبندش اسیر آزاد کرد | حُر هم از یُمن ادب بر نام او آزاد شد | |
معنی نازک برای روضهاش آوردهام | وقت پروازش پرستویی اسیر باد شد | |
با پر زخمی دعاگوی شب همسایه بود | دست او روزیرسان خانۀ صیاد شد | |
این در آتش گرفته نیز حاجت میدهد | این در آتش گرفته، پنجره فولاد شد | |
روضۀ مظلومه، بعد از رفتنش مکشوفه شد | تا مصیبتخوان کوچه صورت مقداد شد |