غم دل با که بگویم که بود محرم رازم | | بنشینم به فراق رخ دلدار بسازم |
من همان بلبل وحیم که به ویرانه نشستم | | تا گلم آید و او را به نوائی بنوازم |
شامیان خار مبینید مرا گوشه زندان | | به خدا من گل گلزار خدا بوی حجازم |
بگذارید بگریم که شبیه است به زهرا | | عمر کوتاه من و گریۀ شب های درازم |
اشک نگذاشت که در آتش فریاد بسوزم | | گریه نگذاشت که در سوز دل خود بگدازم |
خم ابروی تو محراب نمازم شده امشب | | جان گرفتم به کف از بهر قبولی نمازم |
همه خوابند و من غمزده بیدار تو هستم | | شاهدم این گلوی بسته و این دیده بازم |
چه شد آن کودک شامی که مرا زخم زبان زد | | تا که در پیش نگاهش به وصال تو بنازم |
رنگم از دوری روی تو پریده است و گرنه | | من نه آنم که به طوفان بلا رنگ ببازم |
حاجت خویش بخواه از من دلسوخته | | که به ویرانه نشینی همه را قبله رازم |