کبود غیبت تو آسمان بارانیست
کبود غیبت تو آسمان بارانیست | و کار دیدۀ ما در غمت گلافشانیست | |
به یمن آمدنت مثل آستانۀ عید | تمام کوچۀ شهر دلم چراغانیست | |
ز بس که با تو به صحبت نشسته و گرمم | خیال میکنم امشب شب زمستانیست | |
شبی برای تو تا صبح شعر میگفتم | بیا که فصل غزل گفتن و غزلخوانیست | |
بدون تجربه حرفی نمیزنم این قرن | زمان سَیّدی سَیّد خراسانیست |