گر به چشم دل جانا جلوه‌های ما بینی

از ویکی تراث

گر به چشم دل جانا جلوه‌های ما بینی از
رهی معیری



در قالب غزل

با وزن فاعلات مفعولن فاعلات مفعولن

موضوع: عرفانی
گر به چشم دل جانا جلوه‌های ما بینیدر حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
راز آسمان‌ها را، در نگاه ما خوانینور صبح‌گاهی را، بر جبین ما بینی
در مصاف مسکینان، چرخ را زبون یابیبا شکوه درویشان، شاه را گدا بینی
گر طلب کنی از جان، عشق و دردمندی راعشق را هنر یابی، درد را دوا بینی
چون صبا ز خار و گل، ترک آشنایی کنتا به هر چه روی آری، روی آشنا بینی
نی ز نغمه وا مانَد، چون ز لب جدا مانَدوای اگر دل خود را، از خدا جدا بینی
تار و پود هستی را سوختیم و خرسندیمرند عافیت‌سوزی، همچو ما کجا بینی؟
تابد از دلم شب‌ها، پرتوی چو کوکب‌هاصبح روشنم خوانی، گر شبی مرا بینی
ترک خودپرستی کن، عاشقی و مستی کنتا ز دام غم خود را، چون «رهی» رها بینی