گل بر من و جوانى من گریه مىکند | | بلبل به همزبانى من گریه مىکند |
من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ | | بر پیری و جوانی من گریه میکند |
از هر نفس که میکشم آید شمیم مرگ | | گویی به زندگانی من گریه میکند |
گر مرگ، روزی آید و مهمان من شود | | مهمان به میزبانی من گریه میکند |
پژمرده چون گلم که به هر گوشه بلبلی | | بر روی ارغوانی من گریه میکند |
نخل مدینه شاهد مظلومی من است | | بر قامت کمانی من گریه میکند |
من آشکار گریه نکردم ولی علی | | بر گریۀ نهانى من گریه مىکند |
از درد شانه، شانه نشد موى دخترم | | او هم به ناتوانى من گریه مىکند |
دیگر حسین را نتوانم به بر گرفت | | این گل به باغبانى من گریه مىکند |