ای غریبی که لب‌تشنه بریدند سرت از
همای شیرازی



در قالب غزل قصیده

با وزن فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن

موضوع: امام حسین(ع)


ای غریبی که لب‌تشنه بریدند سرتلاله‌سان سوخت ز داغ علی اصغر، جگرت
تشنه‌لب هیچ مسلمان نکُشد کافر راتو چه کردی که لب‌تشنه بریدند سرت
بی‌کس و تشنه‌لب و خسته و مجروح و غریبنه انیسی به کنار و نه طبیبی به سرت
کس به پهلوی تو نَنْشست به جز نیزه و تیرکس نیامد به جز از خنجر و پیکان، به برت
قد چون تیر تو از بهر چه گردیده کمانکوه اندوه که بشْکست بدینسان کمرت
ناله‌‌ی فاطمه، خشک و تر عالم سوزدگر لب خشک تو را بنْگرد و چشم ترت
گاه در شام به طشت زر و گاهی در دیرگه به خاکستر و گاهی به سنان است، سرت
واژگون چون نشد این طشت که در بزم یزیددید سر، زینب دل‌سوخته در طشت زرت
بر لب خشک تو، آبی پسر سعد نریختبا وجودی که بُوَد ساقی کوثر، پدرت
نامه‌ی تشنه‌لبان را ببر، ای باد صبابه سوی تربت زهرا، اگر افتد گذرت
بگو، ای بانوی جنّت سری از غرفه برآرغرقه در لجّه‌ی خون بین، رخ شمس و قمرت
روزی آخر خبری از دل بیمار بپرسمگر از حالت بیمار نباشد خبرت
تو دل‌آسوده و از چشمه‌ی کوثر، سیرابدخترانت همه لب‌تشنه و بی‌سر پسرت
بس که جان‌سوز بُوَد شعر روان تو «هما»آتش افکنْد به دل‌ها، سخن با اثرت