ز آن روز که بر خاک فتاد، آن قد و قامت

از ویکی تراث

ز آن روز که بر خاک فتاد، آن قد و قامت از
واعظ قزوینی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)


ز آن روز که بر خاک فتاد، آن قد و قامتبر خویش فرو رفت ز غم، صبح قیامت
آفاق به سر، خاک سیه ریخت ز ظلمتدر خاک نهان گشت، چو خورشید امامت
آن روز که کندند ز جا، خیمۀ او راچون کرد دگر خرگه افلاک، اقامت؟
بر نیزه چو دید، آن سر آغشته به خون راپنداشت جهان، سر زده خورشید قیامت
کس که تن بی‌نفسش دید و نفس زدباشد ز نفس بر لبش، انگشتِ ندامت
آن ‌کس که لب تشنۀ او دید و نشد آببر سینه زند از دل خود، سنگ ملامت
از بارِ گرانِ غمِ آن تشنه‌لبان بودکآن دم نتوانست ز جا خاست، قیامت
آن را که نشد دیده پر از خون ز عزایشباشد مژه دندان، نگه انگشت ندامت
آن کیست؟ که چون لعل، پُر از خونِ جگر نیستدر ماتم آن گوهر دریای امامت
روز، آتش آهی است که خیزد ز دل شامشب، خاک سیاهی است که بر سر کند، ایّام