سوار گمشده را از میان راه گرفتی

از ویکی تراث

سوار گمشده را از میان راه گرفتی از
قاسم صرافان



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: حر بن یزید ریاحی(ع)


متن شعر

سوار گمشده را از میان راه گرفتیچه ساده صید خودت را به یک نگاه گرفتی
من آمدم که تو را با سپاه و تیغ بگیرممرا به تیر نگاهی تو بی‌سپاه گرفتی
چگونه آب نگردم؟ که دست یخ‌زده‌ام رادویدی و نرسیده به خیمه‌گاه گرفتی
چنان به سینه فشردی مرا که جز تو اگر بودحسین فاطمه می‌گفتم اشتباه گرفتی
شنیده‌ام که تو نوحی نه، مهربان‌تر از اوییکه حُرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتی
نشانده‌ای به لبانت، چنان تبسم گرمیکه از دلِ نگرانم مجال آه گرفتی
چه کرده‌ام، که سرم را گرفته‌ای تو به دامن؟چه شد که دست مرا از میان راه گرفتی؟
به روی من تو چنان عاشقانه دست کشیدیکه شرم را هم از این صورت سیاه گرفتی