ما دل به تو دادیم و ز اغیار گذشتیم | | عاشق به تو گشتیم و زِ هَر یار گذشتیم |
دیوانه و مدهوشِ تو گشتیم به هر سو | | از غیرِ تو، از جملهی هشیار گذشتیم |
دیدارِ تو خواهیم و دگر هیچ نخواهیم | | از حوری و از جنّت و اَنْهار گذشتیم |
ما شیفتهی روی توییم، ای ولیِ عصر | | اِقرار نمودیم و زِ اِنکار گذشتیم |
لطفی بکن و رخ بنما، دردْ دوا کُن | | ما رویِ تو خواهیم، ز اَقْمار گذشتیم |
اندر پیِ آثار قُدومِ تو نظرهاست | | بَر دیده قَدَم نِه، که از آثار گذشتیم |
ما مست و خُماریم از آن جامِ ولایت | | ما را چه به خَمر، از خُمِ خَمّار گذشتیم |
ما منتظرِ مَقْدَمت ای مهدیِ موعود | | در راه تو از دِرهَم و دینار گذشتیم |
در دایرهی جان ننماییم دریغی | | از دایره و نقطه و پرگار گذشتیم |
اینک به عملْ کار برآید، نَه به گفتار | | کردار نماییم و زِ گفتار گذشتیم |
سَد است اگر جان و زن و ثروت و فرزند | | در راه تو ای شاه! از این چار گذشتیم |
«مهدی» و همه منتظران در پیِ امرت | | کُن امر به یک بار، زِ تکرار گذشتیم |