ورد زبان من که برادر برادر است | | صد بار اگر اعاده کنم نامکرّر است |
آن جسم توست یا که بلای مجسّم است؟ | | وین جان من وَ یا غم و درد مصوّر است؟ |
یا آن که باز، ظلم ببینند در جهان | | در این دو پرده آمده، زهرا و حیدر است؟ |
جسم تو بر زمین و سرت بر سر سنان | | دیگر ز من مپرس، مرا خاک بر سر است |
در نیزه این سر تو بُوَد یا که در فلک | | یک نی بلند گشته و خورشید انور است؟ |
وجه اللَّه است، روی تو؛ هر سو که رو نَهم | | محراب طاعت است و مرا در برابر است |
از شش جهت ملائکه، این قبلهی مرا | | احرام بسته، جمله به الله اکبر است |
یا نور نخل طور از این نیزه، طالع است | | گوش مخالفان ز اَنَا الله او، کر است |
آسوده خواهری که به هنگام مردنش | | بیند که از برادر خود، سایه بر سر است |
بیچاره خواهری است که چون تو برادری | | بیند به چشم خویش که در زیر خنجر است |
من میروم به شام و تو ماندی به کربلا | | دیگر وصالوعدهی ما، روز محشر است |
دشمن امان نمیدهدم در وداع تو | | چشمم به سوی قاسم و عبّاس و اکبر است |