یا للعجب که تشنۀ آب فرات بود: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شعر | عنوان =یا للعجب که تشنۀ آب فرات بود | تصویر = | توضیح تصویر = | نام شعر =تنشه لب شهید | نام شاعر =طرب اصفهانی | قالب =غزل قصیده | وزن = | موضوع =امام حسین(ع) | مناسبت =مرثیه | زمان سرایش = معاصر | زبان = فارسی | تعداد ابیات =۱۰بیت | م...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =یا للعجب که تشنۀ آب فرات بود
  | مطلع=یا للعجب که تشنۀ آب فرات بود
  | تصویر =  
  | نام شعر=تنشه لب شهید
  | توضیح تصویر =  
| شاعر = طرب اصفهانی
  | نام شعر =تنشه لب شهید
  | مصحح =  
  | نام شاعر =طرب اصفهانی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =غزل قصیده
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =
  |قالب =غزل قصیده
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |وزن =  
  | مناسبت =مرثیه
  |موضوع =امام حسین(ع)
  | زمان سرایش = معاصر
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
| بعدی =  
  | تعداد ابیات =۱۰بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =  
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
{{شعر}}


'''زهی به خاک درت مانده چشم تر، تشنه''' مطلع شعری از [[طرب اصفهانی]] در گونه مرثیه درباره امام حسین(ع) است. این شعر در قالب غزل که در ده بیت سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{ب|یا للعجب که تشنۀ آب فرات بود|شاهی که خاک درگهش، آب حیات بود}}
{{ب|یا للعجب که تشنۀ آب فرات بود|شاهی که خاک درگهش، آب حیات بود}}
{{ب|شد تشنه‌لب شهید، میان دو نهر آب|با آن که مهر مادرش، آب فرات بود}}
{{ب|شد تشنه‌لب شهید، میان دو نهر آب|با آن که مهر مادرش، آب فرات بود}}
خط ۳۱: خط ۳۰:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


==پانویس==
==منابع==
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]

نسخهٔ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۰

یا للعجب که تشنۀ آب فرات بود تنشه لب شهید از
طرب اصفهانی



در قالب غزل قصیده

موضوع: امام حسین(ع)
یا للعجب که تشنۀ آب فرات بودشاهی که خاک درگهش، آب حیات بود
شد تشنه‌لب شهید، میان دو نهر آببا آن که مهر مادرش، آب فرات بود
قسمت به کائنات کنی گر بلای اوافزون بلای او ز همه کائنات بود
آن شه چو رخ به عرصۀ جان باختن نمودروحُ الامین پیاده، در آن عرصه مات بود
با التفات او به سوی بارگاه قُرببر جان و مال، کی دگرش التفات بود
گر ذات پاک حق به صفات اندر آمدیمی‌گفتمی که ذات وی، آثار ذات بود
غالی اگر نخوانی و کافر ندانی‌امگویم که ذات او، همه عین صفات بود
آن شاه از آن ثبات که فرمود در بلاکی کوه را تحمّل صبر و ثبات بود
نام حسین، چون قلم صُنع زد رقمدندانه‌اش، کلید مراد و نجات بود
گفتم «طرب» هر آن چه به غیر از رثای اودر پیش طبع اهل سخن، ترّهات بود