هزار حنجره فریاد در گلویش بود: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲۷: خط ۲۷:
{{ب|سرم فدای لب خشک آن گل یاسین|اگر چه تشنگی‌اش اوج آبرویش بود}}
{{ب|سرم فدای لب خشک آن گل یاسین|اگر چه تشنگی‌اش اوج آبرویش بود}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
[[رده:شعر با موضوع امام حسین(ع)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۵

هزار حنجره فریاد در گلویش بود از
محمدعلی سالاری



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

موضوع: امام حسین(ع)
هزار حنجره فریاد در گلویش بودنگاه مضطرب آسمان به سویش بود
به دست عزمِ بلندش شکست پایِ درنگاگر چه فاجعه‌ای تلخ روبه‌رویش بود
میان او و شهادت چه انس و الفت بودکه مرگ سرخ هماره به جستجویش بود
چگونه شرم نکرد از گلوی او خنجرکه بوسه‌گاه رسول خدا گلویش بود
رسید وقت نماز و در آن حماسۀ ظهرهزار زخمِ تنش جاریِ وضویش بود
سخن به زاری و ذلت نگفت با دشمنکه خصم در عجب از همت نکویش بود
اگر چه از عطش آن روح کربلا می‌سوختفرات تشنه‌ترین قطرۀ سبویش بود
سرم فدای لب خشک آن گل یاسیناگر چه تشنگی‌اش اوج آبرویش بود