بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو
  | مطلع=بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = ریاضی یزدی
  | نام شعر =  
  | مصحح =  
  | نام شاعر = ریاضی یزدی
  | بخشی از دیوان =
  | قالب =  
  |قالب =قصیده
  | وزن =  
  |وزن = مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
  | موضوع =  
  |موضوع =  امام حسین(ع)
  | مناسبت =  
| قبلی =
  | زمان سرایش =  
  | بعدی =  
  | زبان =  
  | سال خورشیدی =  
  | تعداد ابیات =  
  | سال میلادی =
  | منبع =  
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}


'''بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو''' مطلع شعری از [[سیدمحمدعلی ریاضی]] یزدی در پانزده بیت سروده شده است.
==متن شعر==
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو|ای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو}}
{{ب|بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو|ای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو}}
خط ۳۴: خط ۳۲:
{{ب|آن‌جا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، تویی|ای منتهای اوج بشر، ابتدای تو}}
{{ب|آن‌جا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، تویی|ای منتهای اوج بشر، ابتدای تو}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
==منابع==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۲

بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو از
ریاضی یزدی



در قالب قصیده

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: امام حسین(ع)


بوی بهشت می‌وزد از کربلای توای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو
دیوانه‌وار، آمده‌ام تا به قتلگاهوقتی به استغاثه شنیدم صدای تو
در حیرتم چه شد که نشد آسمان خرابوقتی شنید نالۀ واغربتای تو
خورشید و ماه و جنّ و ملک خون گریستندوقتی میان لُجّۀ خون بود جای تو
رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلاشد کعبۀ حقیقیِ دل، کربلای تو
اجر هزار عمره و حج در طواف توستای مروه و صفا به فدای صفای تو
با گفتنِ «رضاً بِقَضائِک» به قتلگاهشد متّحد رضای خدا با رضای تو
تا با نماز خوف تو گردد قبول حقشد سجده‌گاه اهل یقین خاک پای تو
تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین!فردا خداست -جَلّ جَلالُه- جزای تو
اندر مِنا ذبیح یکی بود و زنده رفتای صد ذبیح کشته شده در منای تو
برخیز و باز بر سرِ نی آیه‌ای بخوانای من فدای آن سرِ از تن جدای تو
خون خداست خونِ تو و جز خدای نیستای کشتۀ خدا! به خدا، خون‌بهای تو
ما را خشوع بندگی آموز، چون خداستدر مجلس عزای تو صاحب‌عزای تو
آن‌جا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، توییای منتهای اوج بشر، ابتدای تو