بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو

از ویکی تراث

بوی بهشت می‌وزد از کربلای تو از
ریاضی یزدی



در قالب قصیده

با وزن مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

موضوع: امام حسین(ع)


بوی بهشت می‌وزد از کربلای توای کشته‌ای که جان دو عالم فدای تو
دیوانه‌وار، آمده‌ام تا به قتلگاهوقتی به استغاثه شنیدم صدای تو
در حیرتم چه شد که نشد آسمان خرابوقتی شنید نالۀ واغربتای تو
خورشید و ماه و جنّ و ملک خون گریستندوقتی میان لُجّۀ خون بود جای تو
رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلاشد کعبۀ حقیقیِ دل، کربلای تو
اجر هزار عمره و حج در طواف توستای مروه و صفا به فدای صفای تو
با گفتنِ «رضاً بِقَضائِک» به قتلگاهشد متّحد رضای خدا با رضای تو
تا با نماز خوف تو گردد قبول حقشد سجده‌گاه اهل یقین خاک پای تو
تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین!فردا خداست -جَلّ جَلالُه- جزای تو
اندر مِنا ذبیح یکی بود و زنده رفتای صد ذبیح کشته شده در منای تو
برخیز و باز بر سرِ نی آیه‌ای بخوانای من فدای آن سرِ از تن جدای تو
خون خداست خونِ تو و جز خدای نیستای کشتۀ خدا! به خدا، خون‌بهای تو
ما را خشوع بندگی آموز، چون خداستدر مجلس عزای تو صاحب‌عزای تو
آن‌جا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، توییای منتهای اوج بشر، ابتدای تو