ای دل فکار باش که ایّام ماتم است: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی تراث
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شعر
{{سرصفحه
  | عنوان =ای دل فکار باش که ایّام ماتم است
  | مطلع= ای دل فکار باش که ایّام ماتم است
  | تصویر =  
  | نام شعر=
  | توضیح تصویر =  
  | شاعر = تأثیر تبریزی
  | نام شعر =
  | مصحح =  
  | نام شاعر = تأثیر تبریزی  
  | بخشی از دیوان =
  | قالب = غزل  
  | بخشی از مجموعه اشعار =
  | وزن =
  |قالب = غزل  
  | موضوع =امام حسین(ع)
  |وزن =  
  | مناسبت =هلال محرم
  |موضوع = امام حسین(ع)
  | زمان سرایش =
  | قبلی =
  | زبان = فارسی
  | بعدی =  
  | تعداد ابیات = ۱۳بیت
  | سال خورشیدی =  
  | منبع =   
  | سال میلادی =
  | سال قمری =  
  | یادداشت =
}}
}}
'''ای دل فکار باش که ایّام ماتم است''' را [[تأثیر تبریزی]] درباره امام حسین(ع) در سیزده بیت سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه که مناسب هلال محرم است.
'''ای دل فکار باش که ایّام ماتم است''' را [[تأثیر تبریزی]] درباره امام حسین(ع) در سیزده بیت سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه که مناسب هلال محرم است.



نسخهٔ ‏۲۷ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۲

ای دل فکار باش که ایّام ماتم است از
تأثیر تبریزی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)

ای دل فکار باش که ایّام ماتم است را تأثیر تبریزی درباره امام حسین(ع) در سیزده بیت سروده است. این شعر در قالب غزل و در گونه مرثیه که مناسب هلال محرم است.

متن شعر

ای دل فکار باش که ایّام ماتم استای جان سیاه ‌پوش که ماه محرّم است
ای دیده! خون ببار دمادم که اهل دیدانند آن دمی که غنیمت، همین دم است
زهری ز نو بریخت به کام جهانیانجام هلاهلی که هلال محرّم است
باز این عزای کیست که دوران ز سر گرفت؟عالم چو موی ماتمیان، تار و درهم است
دوری ز غم رسید که لبریز شد ز خونگر کاسۀ گدایی، اگر ساغر جم است
این حشرِ درد و داغ که هر سال نو شودگر بیش خوانمش ز قیامت، همان کم است
رنگی ز گریه، دست مصیبت به آب ریختکز غم، جهان چو آینه یک چشم پُر نم است
بر آب داد،‌ شهرت توفان نوح راطغیان این سرشک که در چشم عالم است
اشکی کز این غم است به چشم جهانیاندر چشم لاله و گل این باغ، شبنم است
کم نیست بهر اهل ستم، روز رستخیزاین چوب انتقام که از گریه در نم است
در چرخ هم ز شعلۀ این درد سوزناکخورشید، آتش دل عیسیّ مریم است
آن داغ تازه گشت که هر داغ‌دیده رادرد و غمی که هست، در این داغ، مدغم است
تاریک شد به دیده چو شب، روز مردمانگویا غروب نیّر مولای اعظم است

پانویس

منابع