ای خسته از جماعت غرق ریا حسیناز محسن کاویانیدر قالب غزلموضوع: امام حسین(ع)
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسینای دل بُریده از همه ی رنگ ها حسین
بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأیای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین
سَمتِ تو از تمامی مردم فراری امای با غریب های جهان آشنا حسین
ای بی کفن رها شده ی دشتِ کربلاما را به حالِ خود تو نکردی رها حسین
مصراعِ (شهریار) چنین نیز خواندنیست:ای عهده دارِ مردم بی دست و پا حسین
در حقِ دشمنانِ خودَت هم تو سالهاکردی به جای لعنت و نفرین دعا حسین
با یک نفس تمامِ جهنم شوَد بهشتگویند اگر جهنمیان یک صدا : حسین
امیدِ عابدان شده بعد از نماز حجامیدِ عاشقان شده بعد از خدا حسین
آری برای یاری او استخاره هاکردند مومنان و نماندند با حسین
معیار اگر که پینه ی پیشانی است و ریشتنها نبود این همه اربابِ ما حسین
ننگا به ما که بی ادبانه برایمانگشته خلاصه در عطش و کربلا حسین
من از حسینِ معرکه گیران گریختماز این حسین راهِ زیادیست تا حسین
او را اگر که زنده شود باز می کُشندیک عِدّه زاهدانه و با ذکرِ یاحسین
ای کشته ی حسادت دنیا حسین جانای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان