لشگر هجوم عام نمودند بر سرش از
صغیر اصفهانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: امام حسین(ع)
لشگر هجوم عام نمودند بر سرشآن یک به تیغ می‌زد و این یک به خنجرش
با حربه اکتفا ننمودند و فرقه‌ایخاکم به سر زدند ز کین، سنگ بر سرش
هر تیر و تیغ و نیزه و خنجر بر او رسیدسر زد به قلب اطهر جدّ مطهّرش
یا رب! چه بود حالت بابش در آن زمان؟آیا چه حال داشت در آن لحظه، مادرش؟
بهر کدام درد دلش، ناله سر کنم؟گویم ز جسم یا ز دل پُر ز آذرش؟
آن سوزِ تشنه‌کامی و آن تاب آفتابو‌آن یاوران غرقه به خون، در برابرش
پشتش شکسته از غم عبّاس نام‌دارآتش فکنده بر جگرش، داغ اکبرش
نه یار و یاوری، نه معین و نه لشگرینه قاسمش به جا و نه عون و نه جعفرش
افتاده نخلِ قدّ علی اکبرش ز پاپُر خون ز تیر حرمله، حلقوم اصغرش
از کثرت جراحت و زخم و غم و عطشدیگر نمانْد تابِ مکان بر تکاورش
پس آن بزرگوار ز زین بر زمین فتادسیماب‌وار لرزه به عرش برین فتاد