ای فخر کائنات گذر کن دمی به شام
ای فخر کائنات گذر کن دمی به شام را شاعر آیینی جودی خراسانی درباره مصیبت کاروان کربلا در شهر شام سروده است. این شعر آیینی در گونه مرثیه و در پنج بیت سروده شده است. قالب این شعر غزل و در وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن میباشد.
متن شعر
ای فخر کائنات گذر کن دمی به شام | ما را اسیر بین، تو ایا سیّد انام! | |
دانند شامیان ز جفا، خون ما حلال | بگذر به ما که گشته به ما زندگی، حرام | |
دردم نه یک، نه صد، نه هزار است، این سفر | زین درد بیشمار، برت بشمرم کدام؟ | |
در بزم عام، ز اهل و عیال تو، این گروه | آن یک کنیز خواهد و آن دیگری غلام | |
اولاد خود ز کینهی اعدا، دو دسته بین | جمعی، شهید کوفه و برخی، اسیر شام | |
اطفال ما گرسنه، شب و روز، تشنهلب | یک شب کسی نداد به ایشان به شام، شام | |
رأس حسین و دُرد شراب، این چه حالت است؟ | نه دهر دون، سر آمد و نه عمر ما، تمام | |
لعل حسین و چوب جفا، زین ستم به ما | نه پای استقامت و نه دست انتقام | |
طعن سنان و جور یزید و جفای شمر | ما را انیس و مونس و یار است، والسّلام | |
آن گه یزید، حقّ نبی را بهانه کرد | سوی مدینه، آل علی را روانه کرد |