ای فخر کائنات گذر کن دمی به شام

از ویکی تراث

ای فخر کائنات گذر کن دمی به شام از
جودی خراسانی



در قالب غزل

با وزن مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

موضوع: وقایع شهر شام


ای فخر کائنات گذر کن دمی به شامما را اسیر بین، تو ایا سیّد انام!
دانند شامیان ز جفا، خون ما حلالبگذر به ما که گشته به ما زندگی، حرام
دردم نه یک، نه صد، نه هزار است، این سفرزین درد بی‌شمار، برت بشمرم کدام؟
در بزم عام، ز اهل و عیال تو، این گروهآن یک کنیز خواهد و آن دیگری غلام
اولاد خود ز کینه‌ی اعدا، دو دسته بینجمعی، شهید کوفه و برخی، اسیر شام
اطفال ما گرسنه، شب و روز، تشنه‌لبیک شب کسی نداد به ایشان به شام، شام
رأس حسین و دُرد شراب، این ‌چه حالت است؟نه دهر دون، سر آمد و نه عمر ما، تمام
لعل حسین و چوب جفا، زین ستم به مانه پای استقامت و نه دست انتقام
طعن سنان و جور یزید و جفای شمرما را انیس و مونس و یار است، و‌السّلام
آن گه یزید، حقّ نبی را بهانه کردسوی مدینه، آل علی را روانه کرد