آن را که دلی باشد و اشکش به بصر نیست

از ویکی تراث

آن را که دلی باشد و اشکش به بصر نیست از
غافل مازندرانی



در قالب غزل

با وزن مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن

موضوع: امام حسین(ع)
سراینده ابیات ابتدایی شعر را درباره فضیلت اشک سروده است. از بیت چهارم مصیبت سوگ کربلا آغاز می گردد و اشاره به قضیه حضرت علی اکبر(ع) و حضرت عباس(ع) نیز دارد.
آن را که دلی باشد و اشکش به بصر نیستمانَد صدفی کاو را در سینه، گهر نیست
هر بذر که در مزرعه‌ی خشک، فشانیهیهات از آن کِشته که امّیدِ ثمر نیست
نخلی که بکاری و به پایش، ندهی آبشایسته‌ی آن نخل، به جز جورِ تبر نیست
بر یادِ جگر‌گوشه‌ی زهرا، بده اشکیکاین قطره، کم از بحر، بر آن تشنه‌جگر نیست
بر‌بند ز اشکِ بصر و خونِ جگر، بارکامروز، متاعی بِه از اینم، به نظر نیست
هر گونه غم اندوز، حدیثی که شنیدیمدل‌سوزتر از قصّه‌ی او، هیچ خبر نیست
با کوه اگر قصّه کنم، غصّه‌ی او رابر سینه زند سنگ و توانش، به کمر نیست
داغی که علی را به دل، از مرگ پسر هستبر هیچ پدر، غم به دل، از مرگِ پسر نیست
بر زخمِ دلِ احمد و داغِ دلِ زهراداروی شفایی، به جز از اشکِ بصر نیست
بر شستنِ آن پیکرِ بی غسل و به خون، خشکآبی به تو، امروز، جز از دیده‌ی تر نیست
هُش دار که مجنون کندت، ناله‌ی لیلاکاو را ز غمِ مرگِ پسر، هوش به سر نیست
کن چاک، دلِ خویش و کفن ساز، بر او پوشمپسند که گویم ز تنش، هیچ اثر نیست
جان را به کف آور، پیِ هم‌دستیِ عبّاسکاو را به دمِ تیغِ ستم، دست و سپر نیست
از پیشِ تو، صد قافله بگذشت و تو در پیغافل چه نشستی؟ مگرت عزمِ سفر نیست