از فرط غم برای من تنگ حوصله

از ویکی تراث

از فرط غم برای منِ تنگْ حوصله از
فایض اصفهانی



در قالب غزل

موضوع: امام حسین(ع)
از فرط غم برای منِ تنگْ حوصلهیارای آن نمانده که بتْوان کنم گله
از هم اساس عالم امکان چرا نریخت؟روزی که شد به نیزه سر میر قافله
بر نیزه نزد محمل زینب، سر حسینآن‌سان که مهر و ماه نماید مقابله
از دود آه اهل سما، تیره شد زمینز افغان ظالمان به فلک رفت، غلغله
رأس سُرور سینه‌ی زهرا و نوک نیبر پشت ناقه بستنِ بیمار و سلسله
مانند روز حشر، در آن‌ دشت پُر بلایک نیزه آفتاب و زمین داشت، فاصله
لب تر نکرد، اصغر بی‌شیرِ خشک‌کامالّا ز ‌آب تیر سه پهلوی حرمله
زینب چو دید، آن سر پُر خون، به نوک نیاز دست داد طاقت و آرام و حوصله
سر زد به چوب محمل و خونش ز چهره ریختتا باشدش بر آن سر پُر خون، مشاکله
آگه نی‌ای که خار مغیلان چه می‌کند؟با طفل پابرهنه و پای پُر آبله
فایض گذشت زآن‌ شه و باقی است تا به حشربر روی زادگان خطا، داغ باطله